ای کاش آسمان به غمت گریه مینمود
از ضرب دست خصم لعینت رخم کبود
ای آفتاب غیرت حق بر رخش بتاب
اشکم چکید و چشم ترم چون بهار شد
سِیلی ببار و خانه ی سیلی بکن خراب
ما را به چشم کولی و بیچاره دیده اند
باید به حرف مردم شامی دهی جواب
معجر که سوخت خنده ی نامرد شد زیاد
ایزد کند زیاد، بر او شدت عذاب
ما بی پناه و حمله و غارت ندیده ای
ما دیده ایم با لب خشکیده صد سراب
ما آن نوازشی که بدیدیم بعد تو
با تازیانه بود ،عمو، در میان خواب
ای مهربان شبم به غمت سوخت تا سحر
هم سوخت پا به پای من آن قرص آفتاب
ای کاش آسمان به غمت گریه مینمود
تا تر شوی دمی به یکی قطره ای ز آب
ای آفتاب غیرت حق بر رخش بتاب
اشکم چکید و چشم ترم چون بهار شد
سِیلی ببار و خانه ی سیلی بکن خراب
ما را به چشم کولی و بیچاره دیده اند
باید به حرف مردم شامی دهی جواب
معجر که سوخت خنده ی نامرد شد زیاد
ایزد کند زیاد، بر او شدت عذاب
ما بی پناه و حمله و غارت ندیده ای
ما دیده ایم با لب خشکیده صد سراب
ما آن نوازشی که بدیدیم بعد تو
با تازیانه بود ،عمو، در میان خواب
ای مهربان شبم به غمت سوخت تا سحر
هم سوخت پا به پای من آن قرص آفتاب
ای کاش آسمان به غمت گریه مینمود
تا تر شوی دمی به یکی قطره ای ز آب
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۸/۲۹ ساعت 19:29 توسط هادی طهماسبی
|